تقصیر از من است
آن زمان که گفتی
قول بده همیشه کنارم بمانی
یادم رفت بپرسم
کنار خودت یا خاطره هایت؟
بودنت را دوست دارم وقتی پنجه در کمرم حلقه مے کنی
و به آغوشت سفت مرا مے فشارے و وادارم مے کنے
که به هیچ کس فکر نکنم جـــــــز تــــــو
گفتی دوستت دارم ،قلبم تندتر از همیشه تپید
لبخند زدم و باورت کردم با اینکه می دانم لبها دروغ می گویند .
با صدایت مرا نوازش کردی تپش قلبت را حس کردم مهربان و پاک بود
در اغوشت غرق محبت شدم به تو تکیه کردم و ارام شدم
دراز میکشم
خیره میشوم به سقف
اشکهایم میچکند
سر میخورند و میروند به جایی که تو همیشه میبوسیدی
دلتنگی نه با قلم نوشته می شود
نه با دکمه های سرد کیبورد
دلتنگی را با اشک می نویسند
ای سرنوشت از تو کجا می توان گریخت؟
من راه آشیان خود از یاد برده ام
یک دم مرا به گوشه ای تنها رها مکن
با من تلاش کن که بدانم نمرده ام
كتاب عشق است.ساده ترین درس زندگی آن است : هرگز كسی را میازار . محبت خرجی ندارد ، در حالی كه همه چیز را خریداری میكند . خوشبخت كسی است كه خدا دلی پر عشق به او ارزانی كرده است وقتی قدرت عشق غلبه كند بر عشق به قدرت ، اون وقته كه دنیا طعم صلح رو میچشه ، بهتر اینه كه غرورت رو به خاطر عشقت فراموش كنی تا عشقت رو به خاطر غرورت.
در سكوت می توان نگاه را معنا كرد و آن را با عشق به دل پیوند زد می توان بهار را به دیدار برگهای خزان زده برد و برای رازقی های امید از عطر دوست داشتن گفت می خواهم سكوت كنم و تنها به حرف نگاهت گوش كنم.
خاطـــــــــــرات بی هــــــــوا می آیند
گاهی وســـــــــط یک فــــــــــکر
گاهی وسط خــــــــــیابان
ســـــــــــردت میکنند؛ داغـــــــــت میکنند
خاطـــــــــرات تمـــــــــام نمیشوند
تمامـــــــــت میکنند
وقتی دست هایت را می بردی هیچ فکر کردی؟
به بویش گرمایش قدرتش امیدش واین پاییز
تمام کت هایم جیب های بزرگ دارند
دستم تنهایی یخ می کند
روزگــــــار ؛ نبودنت را برایم دیکتـــه می کند
و نمره ی من باز می شود صفـــــــــــر
هَنـــــــوز
نبودنت را یاد نگرفته ام
تعداد صفحات : 4