درد تنهایی کشیدن مثل کشیدن خطهای رنگی روی کاغذ سفید،
شاهکاری میسازد به نام دیوانـــــــــگی
و من این شاهکار را به قیمت همه فصلهای قشنگ زندگیم خریده ام
تو هر چه میخواهی مران بخوان...
تقصیر از من است
آن زمان که گفتی
قول بده همیشه کنارم بمانی
یادم رفت بپرسم
کنار خودت یا خاطره هایت؟
بودنت را دوست دارم وقتی پنجه در کمرم حلقه مے کنی
و به آغوشت سفت مرا مے فشارے و وادارم مے کنے
که به هیچ کس فکر نکنم جـــــــز تــــــو
گفتی دوستت دارم ،قلبم تندتر از همیشه تپید
لبخند زدم و باورت کردم با اینکه می دانم لبها دروغ می گویند .
با صدایت مرا نوازش کردی تپش قلبت را حس کردم مهربان و پاک بود
در اغوشت غرق محبت شدم به تو تکیه کردم و ارام شدم
دلتنگی نه با قلم نوشته می شود
نه با دکمه های سرد کیبورد
دلتنگی را با اشک می نویسند
كتاب عشق است.ساده ترین درس زندگی آن است : هرگز كسی را میازار . محبت خرجی ندارد ، در حالی كه همه چیز را خریداری میكند . خوشبخت كسی است كه خدا دلی پر عشق به او ارزانی كرده است وقتی قدرت عشق غلبه كند بر عشق به قدرت ، اون وقته كه دنیا طعم صلح رو میچشه ، بهتر اینه كه غرورت رو به خاطر عشقت فراموش كنی تا عشقت رو به خاطر غرورت.
روزگــــــار ؛ نبودنت را برایم دیکتـــه می کند
و نمره ی من باز می شود صفـــــــــــر
هَنـــــــوز
نبودنت را یاد نگرفته ام