عشق واژه ای زیبا و دل رباست
و همه آنرا تجربه میکنند
خیلی ها در آن شکست
و بعضی دیگر در آن پیروز می شوند
هر کسی نیمه ای گمشده دارد
که با او تکمیل می گردد
دنبال نیمه خود باشید
و بدانید تو دنیا همیشه کسی دیگری انتظار شما را می کشد
عشق واژه ای زیبا و دل رباست
و همه آنرا تجربه میکنند
خیلی ها در آن شکست
و بعضی دیگر در آن پیروز می شوند
هر کسی نیمه ای گمشده دارد
که با او تکمیل می گردد
دنبال نیمه خود باشید
و بدانید تو دنیا همیشه کسی دیگری انتظار شما را می کشد
بودنت را دوست دارم
وادارم می کنی که
به هیچ کس فکر نکنم جز تو
نگاهت را گره بزن به هر لحظه من
حس امنیت میکنم
وقتی تو درگیر منی
کاش میشد برگردی و ببینی
چشمانم چگونه تقاص تمام بیخیالی هایت را پس میدهند....
لرزشی دارد دلم انگار دلتنگت شدم
خوب می دانی که من با عشوه ای خامت شدم
کاش می شد با غزل یک جرعه مهمانم کنی
نیست انگار دلت با من، که درمانم کنی
من که از چشمان مست تو غزل خوان گشته ام
هر دری را غیر تو بر روی این دل بسته ام
منتظر ماندم که شاید یک نظر بر من کنی
ترسم اندوه مرا از کاه چون خرمن کنی
خمره ای دارد دلم، از آب انگور تو پُر
خمره را بگشودم و اشعار من شد همچو دُر
شد شکر ریز از لبت لبهای گرم مست من
مثنوی سرریز شد با یک قلم در دست من
تنهایم اما دلتنگ آغوشی نیستم
خسته ام ولی به تکیه گاه نمی اندیشم
چشمهایم تر هستند و قرمز، ولی رازی ندارم
چون مدتهاست دیگر کسی را خیلی دوست ندارم
حال که آمده ای، کمی بیش از نوشیدن یک فنجان چای
کمی بیشتر از یک، دو بوسه بمان
کمی بیشتر از یک آغوش، یک گفتگوی عاشقانه
من سالها بوسه به تو بدهکارم
می بینی برای بیشتر ماندنت چقدر بهانه های زیبا دارم...