عشق واژه ای زیبا و دل رباست
و همه آنرا تجربه میکنند
خیلی ها در آن شکست
و بعضی دیگر در آن پیروز می شوند
هر کسی نیمه ای گمشده دارد
که با او تکمیل می گردد
دنبال نیمه خود باشید
و بدانید تو دنیا همیشه کسی دیگری انتظار شما را می کشد
عشق واژه ای زیبا و دل رباست
و همه آنرا تجربه میکنند
خیلی ها در آن شکست
و بعضی دیگر در آن پیروز می شوند
هر کسی نیمه ای گمشده دارد
که با او تکمیل می گردد
دنبال نیمه خود باشید
و بدانید تو دنیا همیشه کسی دیگری انتظار شما را می کشد
می نویسم از تو برای تو و دور از تو...
بدون هراس از خوانده شدن...
بگذار همه بدانند...
می نویسم برای تو...
برای تویی که بودنت را...
نه چشمانم میبیند...
و نه گوش هایم می شنود...
و نه دستانم لمس می کند...
تنها با شعفی صادقانه...
با دلم احساست می کنم...!
ای رویای ابدیم
ای ممنوعه ی من ؟
چگونه و کجا و چرا ، پنهانت کنم ؟
مگر می توانم
وقتی تمام قافیه ی شعرهایم تویی!
وقتی تمام وجودم پر است از تو
نمی توانم !
بگذار شهره و مجنون دیوانه ی
این شهر شوم...
بعضی ها
تکرار نمی شوند...
پس کسی
را که دوست داری...
همیشه کنار
خودت نگه دار...
و مراقبش باش.
مرد من
عاشقانه هایم
تمامی ندارد
وقتی تو
بهترین اتفاق زندگیم هستی
دوست داشتن تو دلیل نمی خواهد
هر کس همچو من
مهربانی چشمانت را
در آغوش می کشید
عاشقت می شد
لذت دنیا...
داشتن کسی ست
که دوست داشتن را بلد است
به همین سادگی...!
این روزها
گفتن دوستت دارم انقدر ساده است که میشود آنرا از هر رهگذری شنید!
اما فهمش...
یکی از سخت ترین کارهای دنیاست
سخت است اما زیبا!
زیباست
برای اطمینان خاطر یک عمر زندگی
تا بفهمی و بفهمانی...
هر دوره گردی لیلی نیست...
هر رهگذری مجنون...
و تو شریک زندگی هر کسی نخواهی شد!
تا بفهمی و بفهمانی...
اگر کسی آمد و هم نشینت شد
در چشمانش باید
رد آسمان رد خدا باشد
و باید برایش
از من گذشت
تا به "ما" رسید...
ما را وصل کرده اند به دلتنگی
دست و پایمان را بسته اند
که هر لحظه قلبمان از جایش جدا شود
و منتظر دیداری دوباره باشد
ما را به ثانیه ها گره زده اند
که دوری را هر ثانیه هزاربار به صورتمان بکوبند
دوری و درد و دلهره...
دلتنگی و دور بودن...
عشق تفسیر عجیبی ست از دوست داشتنت
وقتی دیوانه وار دوستت دارم...!
برای پریدن
لازم نیست پرنده باشم
همین که "تو" بخندی
بال در می آورم
عشق یعنی جسم و جانم مال تو
عشق یعنی پرسش از احوال تو
عشق یعنی از خودم من خسته ام
عشق یعنی به تو دل بسته ام
بودنت را دوست دارم
وادارم می کنی که
به هیچ کس فکر نکنم جز تو
نگاهت را گره بزن به هر لحظه من
حس امنیت میکنم
وقتی تو درگیر منی
تنهایی من از اونجایی شروع شد که
میان این همه "بود" منتظر یکی بودم که "نبود"...
تقصیر از "من" است...
آن زمان که گفتی... قول بده همیشه "کنارم" بمانی...
یادم رفت بپرسم... کنار "خودت" یا "خاطره هایت"...؟
دنیای عجیبی است... ساختمان ها هرچه رو به آسمان رفتند،!
انسان ها زیر زمینی تر شدند...
فقط برایم از خنده هایت خاطره بساز...
آنقدر قصه غم انگیز میتوانم برایت بگویم، که از بغض، مثل دیوانه ها به تمام اشک هایم بخندی...
فقط برایم از ماندن بگو...
آنقدر می توانم برایت از رد پاهای بی خبری بگویم...
که کوله بارت را همین حالا برداری...
دوستت دارم هدیه ایست که هر قلبی،فهم گرفتنش را ندارد
قیمتی دارد که هر کسی،توان پرداختش را ندارد
جمله ی کوتاهیست که هر کسی،لیاقت شنیدنش را ندارد
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستی
دلتنگی هایم را زیر بغل زده ام و نشسته ام در انتظار روزهای مبادا...
سهم من از تو همین دلتنگی هاییست که بی دعوت می آیند و خیال رفتن ندارند...
همیشه به قداستِ چشمهایِ تو ایمان دارم
چه وقت دیگر گیتی تواند چون تــــــــــویــــــــــی خلق کند؟!
من میترسم به تو خطابی بدهم که شایسته تو نباشد...
همیشه شعرهای مرا با لهجه ی گل ها شنیده ای
حالا از کدام باغچه قافیه بدزدم
وقتی نفس هایم نفس هایت را کم می آورد...
کاش میشد برگردی و ببینی
چشمانم چگونه تقاص تمام بیخیالی هایت را پس میدهند....
امروز به اتاقت که رفتم، هنوز هوای اتاق بوی عطرت را به یادگار نگه داشته بود
یاد اخرین یادم تو را فراموشی که باهم شرط کردیم افتادم
یاد چشمان مهربانی که تمام آسمان را در خود جای میداد
یاد آن دست هایی که سردی زندگی را برایم گرما می بخشید
لحظه هایم مال تو به قیمت "صفر" تومن
همین که "تو" کنار "من" باشی ثروتمندترین انسانم
باران ببارد یا نبارد
چتر داشته باشم یا نداشته باشم
پاییز باشد یا نباشد
هیچ کدام برایم فرقی ندارد
من از تمام رمانتیک های آبکی خسته شده ام...!
امشب به مهمانی تو می آیم
نه چشمان فریبنده ات را می خواهم و نه لبان خیس تب دارت را
مرا یک آغوش به وسعت دستانت کافی است
دلم گرفته... غم هایم را بغل کن
آنقدر قوی باش تا هر روز با زندگی روبرو شوی
زندگی یک مسابقه نیست
بلکه سفری است که هر قدم از مسیر آن را
باید لمس کرد
چشید
و لذت برد....
سالهاست که مرده ام
بی تو
نه بوی خاک نجاتم داد
نه شمارش ستاره ها تسکینم
چرا صدایم کردی؟
چرا؟
خدایـــــــــــــــــــــــــــــا
این روزهـــــــا حرفهـــــــــایم بوی ناشــــــکری می دهنــــد
امــــــا تــــــــــــــــــــو
به حساب تنهایی و دردی که میدانــــی بگـــــــذار.....
چند وقتیست هر چه می گردم
هیچ حرفی بهتر از سکوت پیدا نمی کنم
نگاهم اما...
گاهی حرف می زند، گاهی فریاد می کشد
و من همیشه به دنبال کسی می گردم
که بفهمد یک نگاه خسته چه می خواهد بگوید
تمام دنیا را هم به من بدهند
ذره اے جاے یک لحظـــه
حس آغـــوشـــت را
برایــــم نمیگیــرد
آغــوشت خود زنـدگے است
رهایـــــم نکــن...
باران که میبارد...
دلم برایت تنگ تر می شود...
بدون چتر...
من بغض می کنم...
اسمان گریه...
وای که چه دردی دارد...
اری، دلتنگی را میگویم...
درست زمانی که سرت جای دیگری گرم است
دل من همینجا یخ میزند
چه فاصله زیادی است از سر تو تا دل من